[ هم دمــم ]

ساخت وبلاگ

امکانات وب

نمیدونم چرا چند روزه که موج سینوسی حال و احوالم فراز و فرودهایشدیدی داره ولی به هر حال هرچی که هست سعی میکنم حواسم به خودم باشه...برنامه میریزم... سعی میکنم حال خودمو خوب نگه دارم حتی با بهانه یکوچیکی مثل خریدن لاک برای یه مهمونی بعد دوسال کرونا...اما یه وقتایی زورم نمیرسه مثل دیشبسردرد بعد ۶ساعت برگزاری کلاس های پشت سر هم باعث شد بخوابمزودتر از همیشه...میدونم خواب میدیدم اما اون صدا پشت تلفن تو خواب اینقدر واقعیو غیر منتظره بود که از شدت تعجب از خواب پریدمهنوز هم صداش تو گوشم بود... مثل همون هفته های آخر بود!اسمم با اون صدا هنوز تو گوشمهاینقدر پریشون بودم و تو اون لحظه دلم تنگ شد که زدم زیر گریه...آب خوردم... یه کمی نشستم به درد و دل با خدا و خوابیدم+ میدونی درد اینجاست که با همه دلایل منطقی که برای تموم شدن  اون ماجرا داشتم و دارم، اما بازم دلم تنگ میشه ...    [ هم دمــم ]...
ما را در سایت [ هم دمــم ] دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9hamdam-mand بازدید : 94 تاريخ : يکشنبه 29 خرداد 1401 ساعت: 15:30

دوست خوب می‌تونه ارزشمندتر از یه خانواده بزرگ باشه...خانواده بزرگی دارم اونقدر که برای اسم بردن تک تک اونها نیاز به زمانکافی و یادآوری ترتیب خاله ها و عموها و عمه ها دارم!اما از بین همه این آدم هارفیقی که هزاران کیلومتر از من دوره، فقط با شنیدن صدا میتونه بفهمهحال و احوالم چطوره...  یه ساعت حرف بزنه و بگه ببین هر وقتباز سمی شدی زنگ بزن حرف بزنیم... همه اینا در شرایطی کهمیدونم خودش کم گرفتاری نداره...حالا من به مسخره و شوخی میگفتم برم سجده شکر به جا بیارم که اونجا هم واسه ما وقت میذارین ولی اینجا با جدیت تمام می نویسمکه استادخان و دوستی بهترین آدم هایی بودن که خدا میتونست وسطزندگی من بذاره...برعکس آدم هایی که به اسم خانواده اطرافمون رو گرفتنآدم هایی که تنها دلیل نگرانی من برای مامانوقتی من نباشم کی قراره حواسش به مامان باشه با وجود این هیولاها!و باز چقدر خداروشکر میگم که تونستیم تا حد زیادی این موجوداتسمی رو از زندگیمون دور نگه داریم... هرچند که زهرشون از دور میرسه!+ کاش مراقب حرف ها و رفتارمون باشیم   خدایا کاش با حرف و رفتارمون به آدم های اطراف شر نرسونیم     خلاصه ش اینکه سرمون تو زندگی خودمون باشه نه بقیه... [ هم دمــم ]...
ما را در سایت [ هم دمــم ] دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9hamdam-mand بازدید : 86 تاريخ : يکشنبه 29 خرداد 1401 ساعت: 15:30

امشب، شب تولد امام رضاحال و احوالم قابل مقایسه با روزهای قبل نیستبهترم... یعنی خوبم خداروشکروقتی میگم خداروشکر صرفا یه اصطلاح آخر جمله نیست هااین یعنی یه تشکر درست و حسابی برای گذروندن این روزها بعضی وقتا با خودم میگم اگه نتیجه همه این روزها اضافه شدن اینخلوت های شبونه قبل نماز صبح به زندگیم بودهخب فکرکنم می ارزید...من که موقع نماز صبح با چشم های بسته روبروت بودم حالا میشینمیه دل سیر حرف میزنم...خلاصه میگم خداروشکر چون دیدم هیچ راهی جز کنار خودش بودنبرای گذروندن این روزها نداشتم...باید اعتراف کنم تصور نمیکردم بتونم بگذرونم اما حالا داره میگذره...+ هنوز هم وسط قفسه سینه م حس سنگینی و سوزش دارم یه وقتایی   هنوز هم روزی رو بدون اشکی شدن چشمام نگذرانده   هنوز هم شب ها با فکر و خیال بیدارم   اما میدونی کنار همه اینا انگار تازه معنی توکل رو میفهمم   آروم میشم وقتی یادم میاد نگام میکنی...++ خدا بخواد یه سفر در پیش دارم     من فقط میدونم قدم آخر برای خوب شدن تو همین سفر اتفاق میفته     گفته بودم کادو تولد امسالم رو خودت بهم بدی      حس میکنم این همون کادو  [ هم دمــم ]...
ما را در سایت [ هم دمــم ] دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9hamdam-mand بازدید : 86 تاريخ : يکشنبه 29 خرداد 1401 ساعت: 15:30